قیمت – قسمت دوم

ندا با دوستاش توی حیاط نشسته بودن دوستش آروم بهش اشاره کرد نگاه ندا به اون سمت چرخید همون پسری که اون روز باهاش صحبت کرده بودن با همون استیل عجیب آروم از مجتمع اومد بیرون رفت رو یه صندلی نشست یه سیگار روشن کرد و دوباره به زمین خیره شد…………….

ادامهٔ نوشته

قیمت – قسمت اول

توضیح: این داستان رو بر اساس واقعیت زندگی یه پسر ایرانی به قلم میکشم…

بهروز روی تختش دراز کشیده بود و زل زده بود به سقف. کتاب درسیش روی سینش پهن بود و مثلا داشت درس میخوند! فکرش خیلی مشغول بود تمام ذهنش روی دوست دخترش میچرخید. روزی که اولین بار توی حیاط دانشگاه همدیگه رو دیدن روزی که اولین قرار رو گذاشتن روزی که اولین بوسه رو روی لب هم کاشتن روزی که اولین سکس رو داشتن…

ادامهٔ نوشته

امتحان زبان

اونروز حالم زیاد خوب نبود. کمی بیشتر از خیلی از دست خودم ناراحت بودم . ازاینکه به اون راحتی به حامد پا داده بودم از خودم بدم اومده بود……….

ادامهٔ نوشته

الهام عجب چیزی بود

من و دختر عموم از بچگی با هم بزرگ شدیم. به قول معروف همبازی دوران بچگی همدیگه بودیم. از همون دوران یه علاقه ای بین من و اون بود ولی چون بچه بودیم چیزی نمی فهمیدیم تا کم کم بزرگ و بزرگتر شدیم. یادمه موقعی که 18 سالم بود عموم اینا رفتند تهران……..

ادامهٔ نوشته

خواهر زن و باجناق

من و نامزدم حدود 2 سال بود که با هم دوست بودیم و به تازگی 9 ماهه که با هم ازدواج کردیم. خانواده هامون وقتی فهمیدن که ما دوتا همدیگر رو دوست داریم با ازدواج ما موافقت کردند. البته خواهر زنم نقش اصلی رو در این میان داشت………

ادامهٔ نوشته

پویا و سمیرا و مامانش

توی کوچه ای که ما زندگی میکردیم تهش یه بلوار بود. شبا ساعت 9 که میشد با بچه ها میرفتیم بسکتبال بازی میکردیم. البته این خاطره ای که الان دارم براتون میگم مربوط به یک سال پیشه…هی یادش بخیر… میگفتم ..

ادامهٔ نوشته