مهسا و مونا – قسمت پنجم

من که رو لبه تخت نشسته بودم ، شورت توری صورتی رو بو کردم و بعد پای مهسا کردم .

مهسا گفت : بهم میاد؟؟؟؟ قشنگه ؟؟؟

گفتم : خیلی قشنگه … اندازت هم هست .

من که رو لبه تخت نشسته بودم ، شورت توری صورتی رو بو کردم و بعد پای مهسا کردم .

مهسا گفت : بهم میاد؟؟؟؟ قشنگه ؟؟؟

گفتم : خیلی قشنگه … اندازت هم هست .

مهسا کرست رو گرفت طرفم و گفت : این رو هم خودت بپوشون ، باباجون.

بعد خودشرو خم کرد که من از جام بلند نشم ، سوتین رو رو سینه های قشنگش گذاشتم و ازش خواستم دو طرفش رو نگه داره و بچرخه تا از پشت سگکش رو ببندم ، وقتی برگشت در حالی که داشتم سگکش رو میبستم به آرومی روی پاهای من نشست درحالی که پشتش به من بود.

مهسا گفت : خیلی دوستت دارم باباجون ، میخواهم امشب اینجا تو بغلت بخوابم ، میخواهم منو تو بغلت فشار بدی .

به آرومی باسنش رو روی کیرم میکشید و داشت منو تحریک میکرد ، کیرم داشت از تو شلوارک قد می کشید و هی سفت تر میشد ، کیرم حسابی سفت شده بود ولی مهسا ول کن نبود. همینطور که روی رونهای پای من نشسته بود من دستم رو دور کمرش حلقه کردم و ثابت نگهش داشتم و شروع به بوسیدن و لیسیدن از پشت گوشش و لاله گوشش و گردن بلوریش کردم و به آرومی حلقه دستهام رو شل کردم که بهش فشار نیاد و یک دستم رو بطرف سینه اش و یک دستم رو بطرف کوسش بردم ، مهسا حسابی تحریک شده بود و داشت به آرومی خودشرو به کیرم میمالید همینطور که خودش بدنش رو جلو و عقب می برد و دست من از روی شورت توری صورتی که خودم تنش کرده بودم به کوسش مالیده می شد و دیگه صدای آه و اوووووهش بلند شده بود ، مهسا داشت با تمام وجودش از این کار لذت می برد و من رو حسابی تحریک کرده بود . دلم نمیخواست کاری کنم که آزرده بشه برای همین به آرومی دوباره دستهام رو به دور کرش رسوندم و درحالی که داشتم پشت گردنش رو می بوسیدم و می لیسیدم خودم رو به سمت عقب ول کردم تا از پشت رو تخت بخوابم و همینطور هم مهسا رو به همون شکل که پشتش به من بود رو خودم بخوابونم و به آرومی با غلتیدن به پهلو بشه و من هم به پهلو بشم با اینکارم بدنهامون کمی از هم جدا شد و من هم که دستم از دور کمرش جدا شده بود و مهسا تونست بچرخه و رو به من بخوابه ، بازم از پیشونیش شروع به بوسیدن کردم و به روی گونه هاش رسیدم و بعد از بوسیدن نوک دماغش ، لبهام رو به لبهاش چسبوندم و با بوسه های ریز شروع کردم و یواش یواش این بوسه های کوچیک تبدیل به مکیدن شد داشتم با تمام وجودم لبهای دختر خوشگلم رو میبوسیدم و می مکیدم و با حرکات لب و زبونم نوع بوسه فرانسوی رو بهش یاد می دادم ، بعد از چند دقیقه که لبهامون به هم قفل شده بود دوباره با چند بوسه ریز لبام رو از لبهاش جدا کردم و به سمت گردن و سینه اش رفتم یک دستم که پشت کمرش بود رو به سمت باسنش و کپلهای قشنگش بردم و از پشت وارد شورتش کردم (همون شورت صورتی قشنگی که پاش بود) و مهسا هم که یکی از پاهای منرو لای رونهای قشنگش گرفته بود و داشت کوسش رو از به رونم میمالید ، کیر من هم که حسابی بزرگ شده بود به زیر شکمش مالیده می شد .

مهسا همینطور آه وناله می کرد و چشماش رو بسته بود و فقط منتظر بود که من چه کار می کنم ، خوب باید بگم که من هم دیگه حسابی تحریک شده بودم ( درسته که ماهی چندین بار با خانومهائی که دوست بودم سکس داشته ام ولی هیچوقت با اینهمه احساس و لذت نبوده) دستم رو پشتش بردم و سگک سوتینی که خودم به سینه اش بسته بودم رو باز کردم و با کمک خودش که بدنش رو کمی جابجا کرد سوتین رو از سینه هاش جدا کردم و به یک گوشهء اتاق پرت کردم ، سینه های زیبا با نوک رو به بالاش رو به آرومی میبوسیدم و دور قسمت قهوه ای کمرنگش رو با زبونم لیس میزدم بطوری که اونقدر لذت ببره که نفسهاش به شماره بیفته ، حال دیگه کوسش رو با فشار بیشتری به رونهای پام می مالید ، از این کارش کیرم حسابی بزرگ شده بود که کم مونده بود شورت و شلوارکم رو پاره کنه . ولی همینطور داشتم اون سینه های قشنک رو میبوسیدم و می لیسیدم و نوک سینه هاش رو گهگاهی گازهای ریز می گرفتم و بعدش می مکیدم ، مهسا حسابی از این کارم لذت می بردو صدای آآآآآآآآآه و اووووووووهش تمام اتاق رو پر کرده بود ، پام رو از لای پاهاش آزاد کردم تا بتونم از سینه اش رو به پایینتر برم همینطور که از سینه هاش جدا شده بودم و به سمت نافش می رفتم با زبونم بدن سفید و بلوریش رو می لیسیدم و بعد دور نافش رو رو کمی براش لیسیدم و بوسیدم و بازهم رفتم پایینتر ، داشتم به کوسش و شورت توری صورتی که پاش کرده بودم می رسیدم که با دستش سرم رو نگه داشت .

مهسا گفت : باباجون ، شما هم لباسهاترو دربیار دیگه ..!!!

گفتم : چشم عزیزم .

بعد تو یک چشم به هم زدن شلوارک و شورتم رو با هم در آوردم و رکابی تنم رو هم مهسا از تنم در آورد و شورتش رو هم در آورد.

مهسا گفت : بابا من هم میخواهم …………..

منظورش رو خوب فهمیده بودم که اون هم میخواست با کیرم بازی کنه و بخوردش برای همین گفتم : پس باید من رو تخت بخوابم و تو بیایی و برعکس روی من بخوابی تا هر دومون بتونیم …….( یعنی حالت 69 بگیریم تا کیر من جلو دهن مهسا باشه و کوسش جلو صورت من باشه )

من روی تخت دراز کشیدم و مهسا هم همونطور که گفته بودم اومد و پاهاش رو دوطرف سر من گذاشت و کوسش رو با دهنم میزون کرد و خودش رفت سراغ کیرم .

مهسا گفت : بابا، همیشه دوست داشتم که برای یک بار هم که شده باهات عشقبازی کنم ، ولی روم نمیشده که بهت بگم ، ولی امروز که خودت بهم گفتی خیلی خوشحال شدم که میتونم از این به بعد هر وقت خواستم بهت بگم .

گفتم : دیگه هر وقت که بخواهی می تونی از بدن من لذت ببری ، چون دلم نمیخواهد که این چیزها رو از مرد دیگه ای بخواهی ، البته منم خیلی وقته که دوست داشته ام که با تو و خواهرت مونا بیشتر راحت باشم و بتونم سکس رو به هر دوتون یاد بدم تا تجربه خوبی از سکس داشته باشید .

بعد از گفتن اینها و قربون صدقه رفتن همدیگه و نوازش کوسش چون موهای نرم و لطیفی داشت خیلی حال می داد که اول با دستم حسابی نوازشش کنم ، منهم که همیشه موهای کیرم رو میزدم و همونطور که هر روز صورتم رو اصلاح می کردم اونجا رو هم اصلاح می کردم ، مهسا با بوسیدن و لیسیدن دور کیرم شروع کرد و با آرومی رو نوک خیس شده کیرم زبون میزد و با کیرم حرف میزد و می گفت دیگه از دستت نمیدم ، از این به بعد مال منی ، نمیذارم تنها باشی ، چقد خوشمزه ای و از این جور حرفها می زد. من هم بعد از نوازش موهای کوسش با انگشتهام به آرومی لای لبهای صورتی و کوچولو کوسش رو باز کردم و به آرومی زبونم رو به لبه داخلی لبهای کوسش کشیدم و و از پایین زبونم رو به سمت چوچول کوچولوش می بردم و برمیگردوندم اونهم دیگه داشت سعی می کرد برام ساک بزنه و کیرکلفت و بزرگم رو تو دهن کوچولوش جا کنه ولی نمیتونست یعنی تمام کیرم تو دهنش جا نمیشد و با این کارش کیرم که داشت از بزرگی منفجر میشد رو تو دهنش می کرد و دورش رو لیس میزد و کمی هم تخمهام رو زبون می زد و من هم که اینطرف داشتم زبونم رو لوله می کردم و تو کوسش می کردم و اون تو رو براش لیس میزدم و با دستم با باسنش بازی می کردم و سعی میکردم انگشتم رو تو سوراخ کونش که اون هم صورتی رنگ بود بکنم دیگه حسابی هر دومون به اوج لذت رسیده بودیم و من دیگه میخواست آبم بیاد ، ولی نمیخواستم کاری کنم که حال کردن مهسا نیمه کاره بمونه برای همین سعی می کردم خودم رو کنترل کنم و براش سریعتر کوسش رو بلیسم و بخورم تا جائی که فهمیدم که اونهم دیگه داره به اورگاسم میرسه ، من هم داشتم ارضاء میشدم و همینطور که لیسش میزدم مهسا یه جیغ بلندی کشید و با سرو صدای زیاد ی که کرد ارضاء شد و حسابی آب کوسش رو تو دهنم خالی کرد من هم تو همین موقع آبم با فشار زیادی به صورت و موها و گردن مهسا پاشید و مهسا با دست و دهنش اونو مالید و لیسید و خیلی حال داد با اینکه تو ساک زدن هنوز ناوارد بود و باید ساک زدن رو بهش یاد میدادم ولی اونقدر با احساس اینکارو انجام داد که با لذت زیادی که داشتم با تکان هایی که به کمرم دادم کاملاً ارضاء شدم و صورت و دهن مهسا رو پر از آب کیر کردم .

هر دومون بیحال شده بودیم و مهسا حتی نا نداشت از روم بلند بشه . هنوز داشتم با رونها و باسنش بازی می کردم و پشت کمرش رو دست میکشیدم ، چون میدونستم از ظهر تا حالا سه بار ارضاء شده و ممکنه نیروی بدنش تحلیل رفته باشه .

با خنده بهش گفتم : بابائی ، چقدر حشری هستی ، این همه آب رو از کجا آوردی ؟؟؟؟؟؟؟

ادامه دارد…………….

نوشته: حمیدبلا

2 پاسخ

  1. این داستان مونا و مهسا فوق العاده جالب و جذاب است زودتر بقیه اش را هم آماده کن تا بخوانیم
    —————————————————
    چشم آقا پویا

  2. لطفا شماره ای از یک دختر برام بذار تا بتونم باهاش سکس کنم

بیان دیدگاه