سنتوری – قسمت سوم

بهش گفتم : تحریکت می کنه ، گفت : خیلی زیاد ….

دست راستم رو از پشت گردنش به سینه راستش رسوندم و به آرومی برجستگی بالای سینه اش رو که از سوتینش بیرون زده بود رو میمالیدم .

بهش گفتم : تحریکت می کنه ، گفت : خیلی زیاد ….

دست راستم رو از پشت گردنش به سینه راستش رسوندم و به آرومی برجستگی بالای سینه اش رو که از سوتینش بیرون زده بود رو میمالیدم . مژده هم دستش رو روی رون پام میکشید و هنوز روش نمیشد به کیرم دست بزنه ، کناره های رونم رو می مالید ، همینطور که چشممون به مانیتور بود و تو فیلم یک دختر دیگه وارد شده بود و داشتند با هم لز بازی می کردند … دست دیگم رو به دستش که روی رونم بود رسوندم و دستش رو به آرومی بطرف کیرم هدایت کردم . مثل اینکه منتظر همین بود و شروع کرد با کیرم از روی شلوارک بازی کردن ، دست راستم دیگه داشت نوک سینه راستش رو می مالید و با بازو و ساعدم سرش رو بیشتر به صورتم می چسبوندم و فشار می دادم ، روشرو به سمت من برگردوند ، لبهاش رو به لبهام گذاشت و شروع به مکیدن لبهای من کرد . من هم داشتم با نهایت لذت ازش لب می گرفتم زبونش داشت تو دهنم می چرخید و مزه خوبی بهم می داد . دستم رو از پشتش به پایین بردم و تاپش رو گرفتم و یکهو از سرش بیرون کشیدم سوتین کرم با توری لبه سیاهش رو هم در آوردم . سینه های قشنگش که نسبت به هیکلش کمی کوچک نشون میداد خیلی سفت و رو به بالا بود دیگه داشتم با دست چپم سینه هاش رو می مالیدم و با دست راستم هم از پشت پایین رفتم و از پشت کمرش دستم رو وارد شلوار و شورتش کردم و با باسنش بازی می کردم … مژده هم راحت تر شده بود و دستش رو برده بود داخل شورتم و داشت با کیرم بازی می کرد . بعد از ده دقیقه ای که به این حالت بودیم و من داشتم با دست راستم با سوراخ کوس و کونش همونطور که نشسته بودیم بازی می کردم صدای مژده به نفس نفس افتاده بود و دستاش رو آورد و رکابی منرو از سرم بیرون کشید و شروع کرد سینه های منرو خوردن ، بلندش کردم و گفتم بیا بریم رو تخت اینطوری نمیشه ، پاشدیم و همونطور که از هم لب می گرفتیم رفتیم تو اتاق خواب و اونجا بود که دکمه های شلوارش رو باز کردم شلوار و شورتش رو با هم کشیدم پایین و هلش دادم رو تخت شلوارک و شورت خودم رو هم در آوردم و رفتم لای پای مژده گفتم : خیلی دوستت دارم خواهر کوچولوی خودم .

مژده هم می گفت : خوب من هم خیلی دوست دارم ، اصلاً همیشه میخواستمت ولی نمیشد .

گفتم : دلم میخواهد از این به بعد فقط مال من باشی .

مژده می گفت : من هم همینو میخواهم .

با حرص و ولع خاصی مثل اونهائی که از قحطی فرار کردند شروع به خوردن کوس خوشگل و تمیز و بدون موی خواهرم کردم و حالا نخور و کی بخور زبونم رو تو کوس مژده می چرخوندم و مژده هم حسابی با موهای سر من بازی می کرد ، دهنم رو از کوس و چوچولش جدا کردم و گفتم : اینطوری نمیشه .. پاشو .

من خوابیدم رو تخت و پاهام رو از هم باز کردم و به مژده گفتم 69 بشو اونهم پاهاش رو دوطرف سرم گذاشت و کوسش رو با دهنم میزون کرد و خیلی استادانه شروع کرد ساک زدن . معلوم بود که خیلی وارده و اینکار بهش خیلی حال میده ، من هم که استاد کوس لیسی هستم چنان داشتم داخل لبهای بزرگ و کوچیک کوسش و چوچولش رو میلیسیدم و می مکیدم که دیگه طاقت نیاورد و چون نزدیک بود که ارضاء بشه برگشت و خودش با دست خودش کیر منرو با کوسش میزون کرد و شروع کرد بالا و پایین شدن . واقعاً که خیلی حشری بود (مثل خودم ) خوب خواهر خودمه و خوب میدونم چه وجه اشتراکهائی داریم . دقیقاً اخلاقش مثل خودمه و سکس رو برای لذتش بی اندازه دوست داره و مثل من معتقده سکس میتونه درمان همه دردها باشه . همه ناراحتیهای آدم میتونه با سکس به شادی تبدیل بشه . از موضوع دور شدیم ، رو کیرم داشت بالا و پایین می رفت اونقدر داخل کوسش داغ بود که گفتم : خواهر خوشگلم ، خیلی توش داغه .

گفت : آخه خیلی وقت بوده که میخواسته بکنیش .

گفتم : از این به بعد هر وقت خواستی و موقعیت جور بود ، فقط کافیه اشاره کنی تا با هم باشیم . گفت : حتماً ….تازه پیدات کردم ، دیگه ولت نمیکنم ، داشت نفس نفس می زد و فریاد می کشید و آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ و اوووووووووووخی راه انداخته بود که هر کی رو تحریک می کرد نزدیک به اورگاسم شده بود و من هم دیگه داشتم به خاطر داغی کوسش خیلی حال می کردم همینطور که رو کیرم بالا و پایین می رفت داشتم نوک سینه هاش رو با دستم میمالیدم و تمام سینه هاش رو حسابی ماساژ میدادم . با فریاد زیاد به اورگاسم رسیده بود و این داد و فریادهاش هم باعث شد که من هم به ارضاء شدن نزدیک بشم . بعد از اینکه ارضاء شد خودشرو رو سینه های من ولو کرد در حالی که من هنوز داشتم تو کوس مژده تلمبه می زدم گفتم : دارم میام ، بلند شو .

مژده هم سریعاً از رو کیرم بلند شد و فوران آب کیرم روی تن خودم و تن مژده نشست و کاملاً ارضاء شدم و با دستمال خودمون رو پاک کردیم .
مژده فقط شورتش رو پوشید ولی من شورتم رو هم نپوشیدم و رفتم دستشوئی و برگشتیم سراغ کامپیوتر ، هنوز داشت فیلمه رو پخش می کرد دوباره نشستم و منتظر اومدن مژده شدم . اومد و دوباره پیشم نشست ،

گفتم : ببخش من رو خیلی اذیت شدی ؟؟؟؟

گفت : نه عزیزم ، تازه دارم گرم میشم ، ممنونم خیلی هم عالی بود .

گفتم : از این به بعد مال خودمی . راستی میدونی نسبت به بدنت سینه هات کوچیکه ولی خیلی سفت و قشنگن .

گفت : همه همینو می گن .!!!!!!

گفتم : همه کی باشن ؟؟؟؟؟

گفت : خوب دوستهام و همه دیگه !!!!!!!

گفتم : خیلی ناقلائی ، چند تا دوست پسر داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفت : الان ندارم ، دیگه توقعاتشون بالا رفته بود منهم دیگه فعلاً با هیچکی نیستم . مدتی بود که با چند تا از دوستام مسابقه داشتیم و پوز زنی میکردیم .

گفتم : چطوری ؟

گفت : قرار میگذاشتیم یک جا با دوست پسرهامون و بعد هم مسابقه میدادیم که تو یک مدت زمان کی میتونه سکس بیشتری داشته باشه !!!!!

گفتم : به به ، بقیش رو بگو ببینم .

گفت : خوب من الان رکورد دارم . تو 48 ساعت 45 بار سکس کردم .

گفتم : ماشااله به این کمر ، مشخص شد که خواهر خودمی !!!! من هم جوونتر که بودم تو یک شب تا صبح (6-7ساعت) شاید 10 بار سکس می کردم . هنوزم اگه پاش بیفته پوز خیلی از جوونترها رو میزنم .

ادامه دارد……….

نوشته : حمیدبلا

یک پاسخ

  1. ميخوام يه ماجرايه واقعي از خودم و ستاره تعريف كنم منتظر من باشين
    ================================
    منتظر داستانت هستم
    میتونی اونو به ایمیلم بفرستی تا غیر از این وبلاگ تو یک سایت معروف هم قرار بگیره
    حمیدبلا
    i_likeyoulove@yahoo.com

بیان دیدگاه